خاطره روز راهپیمایی
روز 22 بهمن با بابایی جونم و مامانی توی هوای بارونی رفتیم کلی راهپیمایی های هیجان انگیز.... از دیدن فامیل تا دوست ها گرفته تا دیدن کلی بادکنک های رنگ و وارنگ.... این ها رو مامان می بینه برام ذخیره می کنه... می دونید آخه چشم و گوش و زبان مامان الان جای من کار می کنه و وزارت اطلاعات منه خلاصه نشستن تو دل مامان در حالی که داری راه می ری توی راهپیمایی خیلی خوش می گذره ... قرار شد سال دیگه ایشالا رفتیم راهپیمایی برام دو تا بادکنک بگیرن به کالسکه ام بزنن منم کلی ذوق زده بشم ...
نویسنده :
میزبان
19:55