فرستادهفرستاده، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

فرستاده ای از آسمان بی کران رحمت

حالات تو این روزها 2

وقتی که دلت درد می کند با صلوات فرستادن بهتر می توانی تحمل کنی. برایت صلوات می فرستم.  وقتی که گرسنه ای با سوره تین خوبتری . برایت سوره تین می خوانم. با چاشنی سوره حمد. روزها اگر با هم چهار قل نخوانیم و یک آیه الکرسی، انگار روزت شب نمی شود... با هم حتما باید روزی یک بار به امام حسین علیه السلام، سلام بدهیم.  این ها همه به کنار.. از همه قشنگ تر این است که  چقدر دلنشین و دوست داشتنی، با صدای لالایی پدرت، روی شانه هایش شل می شوی و به خوابی عمیق می روی.. .  
16 مرداد 1394

بدون عنوان

آدم با نوزاد احساس خاصی دارد. یک جور حالت آرامش مثل وقتی که میروی مشهد یا امامزاده یا این جور جاها.. ملکوت خاصی دارند بالاها را می پایند دستشان چیز زمینی نمیگیرد قلبشان بی صبرانه می تپد اگر بی قرارند بی قرار امامشانند هرکسی باشد پیش این طور حالاتی آرام میشود.. انگار کنار فطرتتی. فطرتی که مدتهاست نیست.. این روزها سوره شمس زیادتر یادم را زنده میکند.. سوره فطرت و عقل و امام...
14 مرداد 1394

کار این روزها.. 14 مرداد 94

چند روزی است که شبها بیداری.. وما هم همراهت... خب آدم باید یاد بگیرد بجز شب قدر هم بعضی شبها شب زنده داری کند😉 . به این نتیجه رسیدم که واقعا واقعا و واقعا بچه ها کاری میکنند که ماها تک تک نقاط ضعفمان را اجبارا و توفیقا درست کنیم. اگر نکنیم هم نمیشود!
14 مرداد 1394

به بهانه چهل روزگی

هشت روز از 40 روز گذشته.. و هر روز می خواهم برای این چهله چیزی بنویسم.. و هر بار به برکت بودنت اصلا فرصتی برای ثبت پیدا نمی کنم.. نمی دانم این روزها را چه کسی ثبت می کند. نمیدانم این لحظه ها برای چه کسی خواندنی تر شنیدنی تر و دیدنی تر است.. این ها همه لحظه های عمر تو اند که می گذرند. هر بار که تو را در آغوش می گیرم، کاری برایت می کنم یا غیر آن، فکر می کنم به این که تو چقدر برای خدا عزیزی که آدمها را به به تو رئوف کرده، آنها را مسئول رتق و فتق امورت می کند، بی آنکه... هربار که می بینمت دنیای غریب این روزهایم با تو را مرور می کنم. و هربار از یاد نمی برم که تو هر لحظه محبتی برایم افزون کردی و و هر روز عاطفه ای را در من روشنتر ...
11 مرداد 1394

بدون عنوان

وقتی که میگویند شبیه منی.. مدام روزهایی ک از تولدت و تولدم گذشته مرور میشوند.. 18 روزه شدم... --- امروز ورد زبانم بود.. الا نگار آشنا شب غمم سحر نما مرا ب نوکری خود شها تو مفتخر نما.. --- با سکوت مانوس تر شده ام.. انگار ک... بغض فرو خورده ایم.. حوصله شرح قصه نیست
12 تير 1394

بدون عنوان

پدرت چیز خاص و خوبی برایم تعریف کرد.. خاطره ای از امام خمینی را که میگفت حاضرند تمام اعمالشان را با اجر بچه داری و تربیت فرزند دختران و عروسهایش عوض کند نقل به مضمون کردم .. این حرف وقتهایی که خیلی از بچه داری دچار خوف میشم به ذهنم میاد(البته از دیشب تا حالا😎) .. فاطمه.. شدیدا از تنها شدن با تو ترس برم داشته. عجز محض و بهت میشود تمام وجودم.. .. فاطمه.. این روزها زودتر از تو گریه ام میگیرد.. و شاید مثل تو گهگاه تکانی شدید میخورم.. از وقتی متولد شده ام.. . دارم با تو بزرگ میشوم.. من امروز 16 روزه شدم!
10 تير 1394

اخلاق فاطمه ای1

میخواستم برای هیئت کاری کنم. میلاد امام حسن بود آخر.. چند تا صلوات برای آنکه اگر میشود بخوابی تا در این فرصت من هم... دقیق تا آخر آن کار خوابیدی ... وقتهایی که ازت خواهش کنم اجازه بدهی کاری را بکنم.. بی آنکه معلوم کنی قبول کرده ای یا نه.. تا پایان آن کار بهم مهلت میدهی.. .. خدا را شکر
10 تير 1394

اولین ثبت از خلقیات فاطمه..

وقتی سرفه میکنم یهو از ترس میپره... ب فاصله مکانی هم ربطی نداره! وقتی آی و اووی میکنم لباشو غنچه میکنه و با تعجب خیره میشه یه جا وقتی براش ی چیزی میخونم یا میگم سکوت میکنه و چند ثانیه کاملا دقت میکنه وقتی من با این موجودی که برام ناشناخته است، مشکلات فلسفی پیدا میکنم بیشترین اتصال و ارتباطی که میتونه رو بروز میده.. . تو رو خدا کارهای خدا رو میبینید؟
7 تير 1394