یک روز من و مامان در خانه
یه روزایی که با مامانی خیلی تنهایی می شیم.
چند تا کار می کنیم:
می خوابیم
قرآن می خونیم
با لپ تاپ کار می کنیم
کتابای مال نی نی می خونیم. وقتی این کتابارو می خونیم من تا جایی که می تونم می آیم جلو و بالا تا هم عکساشو ببینم هم صدای مامانو بشنوم.
فیلم های طبیعت می بینیم و صداهای آسمان و دریا و خلاصه آفرینش گوش می دیم.
کلی خوراکی های خوشمزه درست می کنیم و می خوریم و دو لپی هی گاز می زنیم...
می خوابیم
قران می خونیم
نماز می خونیم.
هی از بابایی سراغ می گیریم به انحاء مختلف... تلفن اینترنت کشاندن بابا توی روز به خونه و...
بعد شب می شه و با بابایی کلی تعریف می کنیم. از اینکه چه کارها کردیم و اون چه کارها کرده و من هی خوشم می آد که بابا نازم کنه...
و بعد می خوابیم...
این بود دفتر خاطرات یک روز من و مامانی در خانه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی