افشای حال من
چیزی نمانده تا ظهور خفای من . چیزی نمانده تا به مرگ تا لحظه لقاء من ناتوان تر از همیشه انتظار درد میشکم دردی که مرا از گردنه ای به گردنه دیگر براند. نهیب میزند کسی و من... همچون کودکی خشک شده در برابر طوفانی سهمگین! این روزهادیگر دیگر دست و دلم به زندگی نمی رود. ----- پ.ن: صلواتی شاید... که تحولی رخ دهد. ممنون اگر بگویید اللهم صل علی محمد و آل محمد عجل فرجهم پ.ن2: الهی یسر و لا تعسر هّ
نویسنده :
میزبان
23:46